امروز دومین روز یه که برگشتم خوابگاه...

حالم خیلی بده ولی مجبورم نشون ندم،خیلی اوضاع و شرایط سختیه...

به خاطر یه موضوع مزخرف درگیر شدم..

تا حالا انقدر از گفتن یه حرف پشیمون نشده بودم،کاش میشد برگردم عقب و اون قسمت از زندگیم رو پاک کنم..

چیزی که میخوام بهتون بگم اینکه هیچوقت،تو مسائل دیگران حتی به عنوان یه دوست وارد نشید.چون آخرش شمایید که زیر مشکلات له میشین و همه چیز یه جورایی می افته گردن شما...

داشتم با خواهرم حرف میزدم،اونم گفت که اشتباه کردی که وارد بحث دوستای نزدیک شدی، یه جورایی فحشم داد که چرا خودمو وارد همچین شرایطی کردم که باعث شده آخرش همه چیز این شکلی بشه...

مردم از اینکه شما چیزی رو بگین خوششون نمیاد حتی اگه خودشون همون کلمات و حرفا و دوباره و چند باره استفاده کنن.

راستش نمیدونم اصلا...

کاش میتونستم حال خودمو خوب کنم.ولی توانشو ندارم،مغزم داره به گوه کشیده میشه...

زندگی سخت تر از اونیه که قرار بود باشه...